۱۳۹۰ تیر ۱۶, پنجشنبه

یه طرح جدید

وقتی به خونه اومدم احساس آرامش عجیبی داشتم،  همه ی درد هام رو فراموش کردم و شروع به پروراندن رویای هام شدم، هنوز شکل مفهومیش در ذهنم هست، تو تاکسی، توی ترافیک 9 و 10 شب  ستارخان ایدش تو ذهنم جرقه خورد و همونجا رو یه کاغذ طرحم رو کشیدم، باورم نمیشه چه جوری  تو اون همه شلوغی همچین فکری جونه زد، می رم ببینم کاری می تونم بکنم یا نه!!!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر